خبر از مسافرم ندارید

بیقرارم

دلتنگم 

این بار دلتنگ کوچه های بی وفای کوفه نیستم 

به دنبال کوچه ی بنی هاشم هم نمی گردم

غربت بقیع و کبوترهایش هم بغضم را باز نمی کنند 

شش گوشه و خیمه ها و کف العباس دردم را بیشتر یادآوری می کنند

غربت مشهد هم آنقدرها هم جانگداز نیست 

سامرا با آن دیوار های زخمی اش داغم را تازه می کند 

اما ...........

این بار 

دلتنگ خیمه ای غریبم 

خیمه ای که هیچ کس سراغش رانمیگیرد 

مگر اصلا خیمه ای هم وجود دارد 

مگر اصلا آقایی هم وجود دارد 

آقا دلم تنگ است ، دلتنگ شمایی که از شما نمی گویند  از شما نمی خوانند ، همه بر سر زدیم وا حسینا بدونه اینکه بگوییم حسین را منتظرانش کشتند 

بمیرم شما از جدتان غریب ترین 

حداقل مردم آن زمان فهمیدند حسینی (ع) هست ما این را هم نفهمیدیم 

این بار دلم تنگ شماست 

و چیزی جز آه ه ه ه ه ه ه

                           نداااااااااااااااااااااااااااااااااااارم