می ایستم به کوری چشم دشمنای اسلام

دل نوشته های بسیجی

سلام بچه ها دلم گرفته  از چی از نا مردی های این زمونه حالا کاشکی سر ماله دنیا بود سر مقام خاصی بود اصلا بگذارین از اولش بگم یک سال پیش با یک شخصی آشنا شدم منو به یک پایگاه بسیج معرفی کرد اول مسول اط شدم بعد به خاطر علاقه خودم سرگروه حلقه صالحین شدم بعد کمک کار فرهنگی شدم  سپس حوزهکه فعالییت های منو دید و سر شلوغی های فرمانده را به من پیشنهاد فرماندهی دادند اولش شوهرم مخالفت کرد اما کم کم راضی شد کارهای تایید صلاحییتم شروع شد .....در دل من از اینجا شروع می شه که همون دوستی که گفتم معرفم بود (خودش مسولیت تو حوزه داشت ) برای خودش نظر فرماندهی داشت ...چشمتون روز بد نبینه که اون      روش را کار گذاشت  الان شش ماه پدر منو در اورده داره زیر اب زنی می کنه هر کدام از بچه ها که می رند حوزه می ایند و این خانم حوزه هست به طور واضح تغییر رفتارشون حس می شه تا جایی که هفته پیش اون قدر یکی از بچه ها را گستاخ کرده بود که دیگه کار به فرمانده حوزه کشید    حالا من این را می خواهم بگوییم بسیج یک ریال پول به کسی نمی ده هر چی هم مسولیتت بالاتر باشه بیشتر درگیر هستی من الان دو تا بچه دارم  سه الی چهار روز تو هفته از صبح تا هفت شب دانشگاهم  حالا شما ببینید من با چه مشقتی این پایگاه را اداره می کنم  و رفتار این خانم